دو اصل اساسی که علم NLP بر آن برقرار است

NLP که مخفف Neuro Linguistic Programming است (برنامهریزی عصبی کلامی) ، علمی است که همانطور که از نام آن روشن است ، با سه کلمه بصورت کلی قابل توصیف است.کلمات بیان شده ، سه جز خیلی مهم واثرگذار هستند که تجربه ی یک انسان ازحقیقت را تشکیل میدهند.این سه کلمه عبارتند از : نورولوژی ، زبان و برنامه ریزی.سیستم عصبی تنظیم میکند که بدن ما چه طور در شرایط مختلف ، کار کند .زبان و کلام ، تعیین میدارد که ما چگونه با خود یا دنیای اطراف ارتباط برقرار میکنیم و برنامه ریزی ، نشان میدهد که ما چه مدلهایی را برای تفسیر واقعیت و سپس برنامه ریزی (ذهن خود یا دیگران) در نظر میگیریم .ترکیب این سه کلمه ، علمی راایجاد میکند که به برنامه ریزی عصبی کلامی معروف است و نشان میدهد که چه طور ذهن و زبان با هم همکاری کرده و میتوانند بدن و رفتار و درک ما از جهان اطراف را تحت تأثیر قرار بدهند .NLP یک مدرسه عملی از افکار است و روشهای آن میتواند سبب رشد فردی ،رفتاری و انعطاف پذیری بیشتر شما شود .همچنین این علم، تفکر استراتژیک و هدفمند را مورد تاکید قرار میدهد و همچنین می کوشد درک دقیقی از فرایندهای فکری و ذهنی پشت یک رفتار را کسب کند ، و با استفاده از آن راه حلهایی را برای اصلاح آن رفتار ارائه کند .یکی از نقاط قوتهای این علم این است که راهحلهای ارائه شده توسط آن خیلی ساده هستند و کاملاً مرحله به مرحله تبیین میشوند(دقیقا مانند یک برنامه کامپیوتری) .NLP مهارتها و ابزارهایی پیشرفته را برای رشد فردی معرفی کرده و همچنین سیستمی از باورهای قدرتمند و انرژی بخش و پیش فرضها را ، درباره ماهیت انسانها ، ارتباط و اینکه تغییر چه طور اتفاق می افتد بیان میکند .
دو اصل اساسی که NLP بر آنها استوار شده است
1 – نقشه ، همان قلمرو نیست ! : به عنوان یک انسان ما هرگز نمیتوانیم حقیقت را همانطور که واقعاً هست درک کنیم .ما انسانها همواره تنها درک خود از حقیقت را داریم.تجربه ایی که ما از جهان اطراف داریم ، بر این پایه شکل میگیرد که چگونه آن را به خود نشان میدهیم و چه احساسات و ورودیهایی را تجربه میکنیم .معمولاً این واقعیت نیست که به ما قدرت میدهد یا ما را محدود میکند ، بلکه نقشهای که ما از واقعیت به خود نشان میدهیم است که به ما انرژی بخشیده یا همه قوای ما را دارای محدودیت میکند .احتمالاً در زندگی این موضوع را تجربه کردهاید که مثلاً یک روز که کاملاً پر انرژی و شاد هستید یک دفعه در انتهای روز ، بدون اینکه اتفاقی افتاده باشد ، ناگهان دنیا را تماماً سیاه و تیره می بینید.علت این مسئله چیست؟
چرا بعضی وقت ها ، حتی با وجود اینکه واقعیت زندگی شما کاملاً یکسان و ثابت است و اتفاق خاصی اتفاق نیفتاده ، احساسات مختلفی را تجربه میکنید ؟
این مسئله نشان میدهد ، که ما همواره فقط ادراکات خود از حقیقت می فهمیم و درحقیقت ، انگار فقط نقشهای را از یک شهر بزرگ به دست میگیریم . روشن است که این نقشه ، قطعاً برابر با خود این شهر نیست و تجربه حضور در خود این شهر تجربهای کاملاً متفاوت است. تقریبا همه ی افراد نقشهای را به دست گرفته و واقعاً باور میکنند که این نقشه برابر با تمام حقیقت است.چندبار شده است که در زندگی خود مثلاً به خاطر رفتن یک فرد از زندگیتان که با او رابطه عشقی نزدیکی داشتید ،از اول بسیار ناراحت و افسرده شوید .اما پس از مدتی ، رفتن این فرد را ، بزرگترین موفقیت زندگی خود بدانید ؟ فکر میکنید چرا این اتفاق اتفاق افتاده دلیل این است که شما همواره با درک و تصورات خود از واقعیت زندگی میکنید نه با خود آن .چرا بعضا از فردی که مدتها عاشقش بودید ، متنفر میشوید ؟ علت این است که درک شما از این فرد عوض میکند (حتی وقتی که آن فرد ، کماکان همان فرد باشد).
بنابراین اصل اول بیان میدارد که هیچ وقت تصور نکنید نقشه برابر با خود قلمرو است ! شما تنها در حال درک یک نقشه از واقعیت جهان و زندگی خود هستید و درخیلی وقت ها همین نقشه باعث محدودیت شماست نه خود واقعیت ! مثلاً ممکن است یک فرد باور داشته باشد که با توجه به وضعیت حاد زندگی او ، پیشرفت و موفقیت امکان پذیر نیست.این باور ، یک نقشه است که فرد ذکر شده از واقعیت زندگی خود ایجاد کرده است و علم NLP بیان میکند که این نقشه هرگز برابر با واقعیت نیست. کافیست این فرد ، جهان اطراف را بنگرد تا متوجه شود که چه طور افراد بسیار زیاد دیگری که وضعیت زندگی آنها حتی بسیار بدتر از او بوده است به موفقیتهای بسیار بزرگی رسیده اند .
2 – زندگی و مغز انسان ، فرآیندهای سیستماتیکی هستند : اصل دوم تأکید میکند آنچه که در درون انسان ، یا در ارتباطات او با دیگران و دنیای اطراف اتفاق می افتد، نظاممند و قاعدهمند است .اگر حس بدی دارید ، این حس بد ، به علت پیروی از قوانین مشخص و با انجام مراحل نظام مندی رخ داده است.اگر عاشق یک فرد می شوید ، این مساله علت علمی دارد ، اگر از او متنفر میشوید ، این مساله علت و مراحل علمی مشخصی دارد.اگر افسرده شده اید ، شما مسیرهای نورولوژیکی و فکری مشخصی را برگزیده اید که به اینجا رسیده است.شما باید مسیر های فکری مشخصی را بگذرانیدتا این شرایط برای شما اتفاق افتد.
تمام مدلها و روشهای علم NLP ، بر اساس همین دو اصل و از ترکیب آنها تاسیس شده اند .طبق نگرش این علم ، انسانها هرگز نمیتوانند خود واقعیت را همانطور که هست درک کنند ، اما در عوض میتوانند یک نقشه غنی و ارزشمند ازحقیقت را به ایجاد کنند و با استفاده از آن سریعترین سرعت رشد فردی را تجربه کنند .انسانها هیچوق نمیتوانند یک نقشه ی واحد به وجود آورند که بهترین باشد.اما میتوانند غنیترین نقشه ممکن را ایجاد کنند که نتیجه آن ایجاد وضعیتی فوقالعاده ، برای دنیای درونی و همچنین دنیای بیرونی فرد باشد.