باور چیست ؟ باور های غلط زندگی شما را ویران می کند

باور چیست؟
باور به زبان ساده همان ذهنیتی است که در ضمیر ناخودآگاه ما وجود دارد. باور انواع مختلفی دارد که برخی از آنان به شما برای موفقیت و پیشرفت کمک میکنند؛ و برخی دیگر نیز برعکس باعث پس رفت و شکست شما میشوند. باورها را به طور کلی میتوان به دو دسته باورهای منفی و باورهای مثبت تقسیم کرد. اگر از تأثیر باور بر زندگیتان با خبر شوید و بدانید که اساس اصلی قانون جذب باور است هر چه زودتر به دنبال راه هایی برای تغییر باور های غلط و یا همان منفی خود می گیرید، همینطور به دنبال راه های برای چگونگی شکل گیری باور ها درست یا همان مثبت می افتید.
باورها الزاما بزرگ و عجیب نیستند مثلا یک جمله ساده میتواند بدون اینکه بدانید، تبدیل به یک باور شده باشد. به طور مثال مغز شخصی که باور دارد : “زن و مرد نداره ، همه بی وفان” ، حجم پردازشی کمتری برای تفکیک شخصیت افراد خواهد داشت و این پسندیده مغز است.ذهن ما دوست دارد باورها را ایجاد کند تا میزان حجم پردازش اطلاعات را کمتر کند. قدرت باور که اغلب به عنوان ایمان و اعتقاد نیز شناخته می شود، نیرومند ترین و خلاق ترین نیرو در جهان است. باور ها نقش مهمی را در زندگی ما ایفا می کنند زیرا بسیاری از موفقیت ها و شکست های زندگی هر فرد ناشی از باورهای درونی او است.
تأثیر باور های مثبت بر زندگی:
- باورهای مثبت سبب افزایش تمرکز شما در زندگی می گردند.
- باورهای مثبت به شما کمک می کنند تا به اهداف خود برسید.
- باورهای مثبت انرژی مضاعفی را در وجود شما ایجاد می کنند.
- باورهای مثبت سبب افزایش تفکرات مثبت و سازنده شده و در نهایت منجر به موفقیت و پیشرفت بیشتر در زندگی می گردد.
- اگر باورهای مثبت خود را تقویت کنید به آسانی می توانید در شرایط دشوار زندگی مشکلات خود را برطرف کنید.
نوع دیگری از باور نیز وجود دارد که سبب ایجاد محدودیت در انجام کارها می گردند. در صورتی که باورهای منفی در ذهن شما وجود داشته باشند، در واقع مانع بزرگی برای رسیدن به موفقیت می باشند. باورهای منفی قدرت انجام کارهای گوناگون را از شما گرفته و سبب رسیدن به ناکامی می گردند به همین دلیل باید نهایت سعی خود را در کاستن از باورهای منفی داشته باشید.
تأثیر باور های منفی بر زندگی:
- دلیل اصلی شکست ها و عدم موفقیت های شما تا کنون باورهای منفی است.
- باور های منفی باعث از دست دادن فرصت های زندگی می شود.
- یک باور منفی یا اشتباه میتواند باعث ایجاد چندین باور منفی و غلط شود، این قانون باور است.
- باورهای منفی پلی نامرئی به سمت شکست برای شما می سازند و تا لحظه شکست متوجه آن نخواهید شد.
باورهایی ما چطوری شکل گرفته اند؟
از همان لحظهای که انسان قدم به این دنیا میگذارد، شروع به یادگرفتن میکند. بهطور مثال او راه رفتن و حرف زدن را یاد میگیرد. مثلا باورهایی که از طریق خانواده شکل می گیرد می تواند این باشد، کودکی را در نظر بگیرید که از والدینش در خواست می کند چیزی برای او بخرند و والدین کودک به آن کودک این جواب را بدهند (مگه پول علف خرسه) . خوب وقتی این حرف رو والدین به فرزندشان می گویند در واقع این نکات را در مورد پول به فرزندشان می آموزند و این باور را در ذهنش به وجود می آوردند که برای بدست آوردن این پول، پدرمون در آوردیم یا اینکه ما اینقدر که باید پول نداریم و فقیر هستیم و… یا اینکه وقتی فرزندشان می خواهد یک لیوان یا بشقاب را بر سر سفره بیاورد و والدین فوراً از دستش می گیرند و بهش میگن خطرناکه و یا اینکه میشکنیش و یا تو نمی تونی و … خوب با این نوع رفتارها در واقع به فرزند خود می گویند که شما از پس کارهای به این کوچکی هم بر نمیایی یا اینکه بی مسولیتی را بهش یاد می دهند و…
دومین مکان مهمی که باعث شکلگیری باورهای انسان میشود، مدرسه و محل تحصیل کودک است. معلمها و مربیهایش به او میآموزند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است. او باورهای معلمان خود را یاد میگیرد و باورهای خود را بر اساس باورهای آنها میسازد. فرض کنید که دانشآموزی در مدرسهای تحصیل میکند. اگر دریکی از روزهای تحصیلش به دلیل اینکه نتوانسته است به سؤالات معلم جواب بدهد، معلمش به او بگوید که تو کودن و بیسواد هستی. اگر این کودک بهراستی کودن نباشد این حرف معلمش باوری را در او میسازد که به کودن بودنش مهر تأیید میزند. در اینجا یک جملهی معلم به ساختهشدن باوری منجر میشود که در زندگی آینده ، این کودک او را ضعیف و ناتوان میکند.
روش تغییر در باور
اما اگر از زندگی و آینده و حال و گذشته خود راضی نیستید، بهترین کاری که میتوانید بکنید تغییر بارهای قبلی است. معمولا تغییر در باور به صورت آگاهانه کار بسیار سختی است زیرا همواره که هر کدام از ما باوری را در خود شناسایی کنیم قالب بزرگتری وجود دارد که آن باور را تحت تاثیر خودش قرار میدهد و معمولا شناسایی آن قالب تمرین بسیار زیادی از خودآگاهی را میطلبد.
مثلا کسی که شکست عاطفی بزرگی را تجربه میکند با توجه به نوع اتفاقی که افتاده باور خود را تغییر میدهد اما این تغییر تحت تاثیر باورهای بزرگتر صورت میگیرد. باورهای بزرگتر مثل اینکه روابط در کل بیارزش هستند یا در جهت عکس آن هم میتواند باشد مثل اینکه انسان ممکن است هر لحظه اشتباه کند اما روابط مخصوصا از نوع عاطفی میتواند بیشتری تاثیر را در زندگی بگذارد پس بسیار با ارزش خواهد بود.
بنابراین برای تغییر در باورها باید قالبهای بزرگ را شناسایی کنیم و معمولا این قالب دقیقا همانند قالبهایی هستند که در والدین ما هم وجود داشتهاند. به جز والدین، کسانی که در سنین بسیار کم در کنار ما حضور داشتهاند هم تاثیرگذار هستند. این قالبها سخت شناسایی میشوند اما یکی از بهترین راههای شناسایی آنها توجه بسیار زیاد بر تمایلات خود و همچنین خودسانسوریهاست. به بیان سادهتر اینکه ما در شرایط مختلف خواستار چه چیزی هستیم اما ترجیح میدهیم آن خواسته را به دلایل معقول و نامعقول رد کنیم.
مثلا شخصی دوست دارد پول دار شود اما نمیخواهد ریسک کند. ( منظور از ریسک کارهای بزرگ سرمایهگذاری نیست بلکه یک تغییر ساده در روند فکری و همینطور زندگی است) پولدارها همیشه ریسک میکنند. زیرا همیشه حداقل یکی از رفتارهای این افراد، مخالف حرکت اکثر افراد جامعه است و این رفتار خودش نوعی ریسک است. به عنوان مثال میتواند شب زود خوابیدن و صبح زود بیدار شدن باشد. حتی این عادت میتواند روزی ۲ خط کتاب خواندن باشد. دوری از تنوع زیاد در شبکهها اجتماعی هم گزینه خوبی است. بعد از شناسایی قالبهای بزرگ لازم است روند تغییر یا عدم تغییر را بررسی کنیم. همه ما در طول زندگی باورهای خودمان را زندگی می کنیم و همه چیز را به گونهای میچینیم که بر اساس آن باورها باشد. گاهی یک اتفاق میتواند باوری قدرتمند را در ما تغییر دهد و گاهی همان اتفاق باعث قویتر شدن باوری دیگر شود.
بنابر این هرکاری که میخواهیدانجام دهید ، از باور آغاز کنید. هیچ شکی نداشته باشید به چیزی که میخواهید خواهید رسید. با مشاهده هر موفقیتی حتی کوچک حتما این شواهد رو به خود نشان دهید تا ضمیرناخودآگاه آن را حس کند. این نکته ریز، اصلی ترین عامل این مساله است که انسانهای موفق، روز به روز موفق و موفق تر میشوند و انسانهای بیچاره، روز به روز بیچاره تر !